معرفی کتاب جسارت امید
باراک اوباما رئیس جمهور سابق آمریکا در کتاب جسارت امید، با الهام از گفتوگوهایی که در سفرهای انتخاباتیاش داشته، سیاستها و سمت و سوی برنامههای اقتصادی و اجتماعی خود را روشن کرده است.
جسارت امید (The audacity of hope) باراک اوباما (Barack Obama)، در آستانهی رقابتهای او برای کسب جایگاه ریاست جمهوری ایالات متحده بسیار مورد استقبال قرار گرفت. این اثر را به نوعی مانیفست انتخاباتی او میدانند که در آن ضمن نگاهی انتقادی به وضعیت موجود دوران جورج دبلیو بوش، دیدگاهها و نظریاتش را نیز بیان کرد.
این کتاب دربرگیرندهی سرگذشت و تجربیات و نیز آرا و دیدگاههاى گوناگون اوباما در مورد مسائل تاریخی و مبتلا به جامعهی امروز آمریکا میباشد. او از مادری سفید پوست و پدري سیاهپوست به دنیا آمده و در ایالت اوهایو بزرگ شده است. پدر و مادرش بعد از دو سال از یکدیگر جدا شدند و سپس مادر او با یک دانشجوى اندونزیایى ازدواج کرد.
باراک آن زمان به مدرسهی مسلمانها در اندونزي مىرفت؛ تا اینکه بعد از چهار سال باز هم مادر او از همسرش طلاق گرفت و با دخترى که از این مرد به دنیا آورده بود، به هاوایی مهاجرت کرد. باراک حسین آن موقع در کنار مادر و پدربزرگش روزگار میگذراند و بیخبر از آیندهی متفاوتش بود.
این اثر راجع به سیاهان، جامعهی آمریکا، سیاست آمریکا در داخل و خارج و مهمتر از همه، مسئلهی آموزش و پرورش صحبت کرده است و تمام ایرادها و نقایص دولت جورج بوش و نظام سیاسى وقت آمریکا در آن آمدهاند. اوباما در این کتاب از بوش انتقاد مىکند که چرا به جاى رسیدگى به مردم پایین دست جامعه، میزان مالیات ثروتمندان و کسانى را که سالانه میلیاردها دلار درآمد دارند، کم کرده و مالیات طبقهی محروم را افزایش داده است.
آنچه اوباما در این اثر بسیار فروتنانه عرضه میکند، واکنشهای شخصیاش نسبت به ارزشها و آرمانهایی است که او را به زندگی سیاسی کشاند؛ بررسی اجمالی گفتمانهای سیاسی که بین افراد تفرقه میاندازد و بهترین ارزیابی شخصیاش در مورد تخریب روش سیاسی کنونی با انگیزهی خیرخواهی عموم، بر پایهی تجربههای شخصی او در جایگاه سناتور، حقوقدان، همسر، پدر و شخص مسیحی شکاک است.
مباحثی که او در فصلهای این کتاب بیان میکند عبارتند از دیدگاهها و نظراتش دربارهی موضوعاتی همچون: ارزشهای اجتماعی، قانون اساسی آمریکا، برخی قدرتهای نهادی مانند قدرت رسانه، پول و قانونگذاری، انسجام ملی و جلوگیری از تفرقه، مسایل و ناامنیهای اقتصادی و کشمکشهای نژادی و مذهبی.
در بخشی از کتاب جسارت امید میخوانیم:
مطمئن نیستم که تمام مراحل انکار، چانهزنى و یاس را که خبرهگان تجویز کردهاند پشت سر گذاشته باشم، ولى در برخى موارد به پذیرش رسیدم یعنى که حد و حدود خود و اخلاقیاتم را شناختم. کار خود در مجلس ایالتى را از نو به زیر ذرهبین گذاشتم و از اصلاحات و نوآورىهایى که باعثشان شده بودم احساس خشنودى کردم. زمان بیشترى را به خانه اختصاص دادم، و شاهد رشد دخترانم شدم، و همسرم را به شادمانى کامل رساندم، و به تعهدات مالى دراز مدت مالى هم فکر کردم.
به ورزش روى آوردم، کتابهاى داستان خواندم {رفته رفته قدرشناسى در من ریشه بست} و قدردان گردش زمین به دور خورشید شدم. و دیگر، فصلها آمدند و رفتند بى آنکه من براى آمد و رفتشان زحمتى کشیده باشم. و تصور مىکنم همین پذیرش بود که فکر کج و کولهى کاندیداتورى سناى ایالات متحد {کنگره} را به سرم انداخت. براى در میان گذاشتن این فکر با همسرم یک استراتژى آره یا نه طرح کردم. آن آخرین تیر ترکش براى محک زدن افکارم بود پیش از آنکه زندگى آرامتر، با ثباتتر و پر درآمدترى را پى بگیرم. و همسرم شاید بیشتر از روى دلسوزى تا پذیرفتن استدلالهایم موافقت کرد که در آن آخرین مبارزهى انتخاباتى شرکت کنم. گرچه خاطرنشان کرد که چون زندگى با نظم و ترتیبى را براى خانوادهمان ترجیح مىدهد من در روز انتخابات الزاما روى رأى او حساب نکنم.
من او را کاملاً آزاد گذاشتم که از سیاههى بلندبالاى نام رقیبان یکى را انتخاب کند و، اگر خواست، به من رأى ندهد. {در انتخابات قبلى} پیتر فیتز جرالد از حزب جمهورىخواه 19 میلیون دلار از ثروت شخصى خود را خرج کرده بود تا خانم سناتور کرول موزلى براون را شکست دهد و کرسى او را اشغال کند. فیتز جرالد محبوبیت چندانى نداشت، در واقع به نظر مىرسید که او علاقهى چندانى هم به سیاست ندارد. اما او هنوز پول بىحسابى در اختیار داشت و چون آدم درستکار و شریفى بود رأى دهندگان خواهى نخواهى احترامى برایش قائل بودند.
منبع: ketabrah.ir